![]() |
|
ثبت نام | دستيار آپلودسنتر 2 , 1 | آپلودسنتر عكس | راهنما | فهرست کاربران | جستجو | نوشته های امروز | نشانه گذاري انجمن ها به عنوان خوانده شده |
اخبار سایت,قوانین, پیشنهاد و انتقادات در این بخش مرامنامه , اخبار سایت , قوانین مصوب و تاپیکهای انتقاد و پیشنهادات کاربران سایت تجمیع شده است . |
![]() |
|
ابزارهای موضوع | جستجو در موضوع | نحوه نمایش |
|
#1
|
||||
|
||||
![]() با سلام. دوستان عزیز من این موضوع مهم را مطرح میکنم چون در این فروم چون تمام اعضای این این فروم به ایران و ایرانی بودن خودشون افتخار میکنند.در این چندین سال ورود کلمات بیگانه به به زبان پارسی رواج یافته و در گفت و گو هایمان زیاد به کار میرود و این زبان شیرین را رو به ضعیف شدن برده.حال من به چند تا از این کلمات رو معرفی میکنم.چون خیلی دوست دارم در این فروم تخصصی کمتر از این حروف و کلمات بیگانه استفاده بشه: این واژگان،همگی برابرْنهادهای رایانهای برای واژههای بیگانه انگلیسی هستند. واژه فارسی به جای واژه بیگانه رایانه [1] به جای کامپیوتر پرونده به جای فایل گَپ به جای چَت [2] برخط [3] به جای on-line رایانامه [4] به جای ایمیل وبگاه [5] به جای وبسایت پیوند به جای لینک يادداشت [1] رایانه، نوواژهای دوبخشی است: رایان (از مصدرِ «رایانیدن» که در زبان پهلوی ـ زبان روزگار ساسانیان ـ به معنای «نظم دادن» کاربرد داشته) + ـه (پسوندِ ابزارساز) = ابزار نظم بخشیدن یا نظمدهنده. در زبان فرانسه نیز واژه ordinator (= نظمدهنده) به جای کامپیوترِ انگلیسی (= محاسبهگر) به کار میرود. [2] گفتگوی اینترنتی میان دو یا چند کاربر. [3] فرهنگستان به جای off-line واژه «برونخط» را نهاده است. [4] رایانامه کوتاه شده «رایانهنامه» و به معنای «نامه رایانهای» است. [5] فرهنگستان به جای «وبلاگ»، واژه «وبنوشت» را برگزیده است. __________________________________________________ ___________________________ واژه فارسی به جای واژه بیگانه پهنا [1] به جای عرض سهگوشه [2] به جای مثلّث بخش [3] به جای تقسیم بَرخه [4] به جای کسر پهلو/ بَر [5] به جای ضلع ریشه [6] به جای جذر همچندی به جای معادله يادداشت [1] همچنین است: درازا (به جای طول) و بُلندا (به جای ارتفاع). [2] فرهنگستان واژة «گوشه» را در برابر «زاویه» نهاده بود و «گوشة تُند» و «گوشة باز» را به جای «زاویة حادّه» و «زاویة مُنفرجه»؛ همچنین «راستگوشه» را برای «مستطیل». [3] بر همین پایه است واژههای «بخشکردن» (تقسیمکردن)، «بخشپذیر» (قابلقسمت)، «بخشناپذیر» (غیرقابلقسمت)، «بخشیاب» (مقسومٌعلیه). [4] شاید این واژه در نگاه نخست، ناآشنا و ناپذیرفتنی باشد، امّا «بَرخ» یا «بَرخه» در فارسیِ کهن به معنای «بخش یا قسمت» به کار میرفته و امروزه نیز در واژة «برخی» (به معنای عدّهای، بعضی) زنده است. [5] برای نمونه، «ششبَر» به جای «ششضلعی». [6] نیز واژة «ریشگی» در برابر «رادیکال». __________________________________________________ __________________________ این واژگان ، همگی برابرْنهادهایی برای واژههای بیگانة انگلیسی در زمینة ترابری (حملونقل) هستند. واژه فارسی به جای واژه بیگانه کرایهسنج به جای تاکسیمتر پایانه [1] به جای ترمینال بارگُنج [2] به جای کانتینر اَفرازه به جای لیفتراک [3] خاکبردار به جای لودر [4] هموارساز به جای بولدوزر شیبساز به جای گِرِیْدر يادداشت [1] دارای ساختمان و ایستگاه برای خودروهای مسافربری و سوار و پیاده شدنِ مسافران. «ترمینال» در مخابرات، برق و رایانه نیز کاربرد دارد که در همگی میتوان از برابرنهادِ «پایانه» بهره گرفت. [2] جعبة فلزّیِ بزرگ که کالا در آن جای میگیرد و با قطار، کشتی، هواپیما یا بارخودرو (کامیون) جابهجا میشود. همچنین به بارخودرویی که چنین جعبهای را حمل میکند، بارگُنج (کانتینر) میگویند. [3] . خودرویی با بالابرِ گونیاییشکلِ دوشاخه برای بلند کردن و جابهجاییِ بار. واژة «اَفرازه» از «اَفراز» (= فراز، از مصدر «افراشتن»: بلند کردن) + ـه (= ـِ ، پسوند ابزارساز یا فاعلی) ساخته شده و به معنای «ابزارِ بلند کردن، بالابر» است. [4] گونهای خودرو برای کندن و برداشتن خاک/ خودرویی با تیغة فولادی که ناهمواریهای زمین را برطرف میکند./ یکی از دستگاههای راهسازی که با تیغة میان چرخهای جلو و عقب، مصالح را پخش و راه را هموار و شیببندی میکند. __________________________________________________ _____________________________ واژه فارسی به جای واژه بیگانه پسزمینه [1] به جای background نماهنگ [2] به جای موزیکویدئو، کلیپ چهرهپردازی به جای گریم [3] کُندنمایی به جای slow motion [4] پویانمایی [5] به جای اَنیمیشن اَبَرستاره [6] به جای سوپراستار [فیلمِ] پُرحادثه [7] به جای action يادداشت [1] بخشی از تصویر یا چشمانداز که در پشت موضوع اصلی جای دارد. [2] این واژه، کوتاهشدة «نماآهنگ» است. [3] فارسیزبانان بر پایة «گریم» (فر.) واژة «گریمور» را ساختهاند که به جایش باید گفت: «چهرهپرداز». [4] نشان دادن تصویر با حرکت کُند؛ فرهنگستان به جای « fast motion» واژة «تُندنمایی» را برگزیده است. [5] شیوة فیلمسازی که در آن، به نقّاشیها یا عروسکها حرکت بخشیده شود. به جای «کارتون» نیز میتوان همین واژه را به کار گرفت. [6] «اَبَر» پیشوندی به معنای «بزرگتر» و «برتر» است و نمونة آن را میتوان در واژگانی مانند «اَبَررایانه» (به جای «سوپرکامپیوتر») و «اَبَرقدرت» و «اَبَرمَرد» یافت. انجمن فارسیِ سره واژة «اَبَرخودرو» را در برابر «اتوبوس» پیشنهاد میکند. [7] فرهنگستان به جای «کمدی» و «تراژدی» واژههای «شوخنامه» و «سوگنامه» را ساخته است. __________________________________________________ ____________________ این نوواژههای این همگی برابرْنهادهایی برای واژگان بیگانة انگلیسی در زمینة دانش پزشکی هستند. واژه فارسی به جای واژه بیگانه درمانگاه به جای کلینیک همهگیری به جای اِپیدِمی دورآگاهی به جای تلهپاتی [1] پادزیست [2] به جای آنتیبیوتیک هوشبَهر به جای IQ [3] پرتوشناسی [4] به جای رادیولوژی اُستخوانبندی به جای اِسکلت يادداشت [1] درک و دریافتِ فراحسّی از حالتهای روانیِ کسی دیگر. [2] پادزیست، واژهای است دربردارندة دو بخشِ «پاد» (پیشوند به معنای ضد، برابر با «آنتی») و «زیست» (برابر با «بیوتیک» از ریشة «بیو» [= زیست، زندگی]). فرهنگستان به جای «آنتیبادی» نیز واژة «پادتَن» را برگزیده است. (پاد= آنتی؛ تن = بادی) سالها پیش هم، در برابرِ «ضدّ السَّم» عربی واژة «پادزهر» را ساخته بود [3] IQ کوتاه شدة واژة intelligence quotient (= بهرة هوشی) است. [4] شاخهای از پزشکی که با بهرهگیری از پرتو ایکس و پرتوهای دیگر به شناخت و درمان بیماریها میپردازد. برابرنهادِ دیگرِ آن، «پرتوپزشکی» است. __________________________________________________ ______ واژه فارسی به جای واژه بیگانه دانشآموخته [1] به جای فارغالتّحصیل نامنویسی به جای ثبتنام بازنگری [2] به جای تجدیدنظر خودباوری به جای اعتمادبهنفْس دیرکرد به جای تأخیر گشایش [3] به جای افتتاح پذیرفتنی [4] به جای قابلقبول يادداشت [1] واژگان این هفته، همگی برابرْنهادهایی برای واژههای بیگانة عربی هستند؛ ازاینمیان، «ثبتنام» فارسی ـ عربی، و «اعتمادبهنفس» عربی ـ فارسی ـ عربی است و جز ایندو، دیگر واژهها یکسره عربیاند. [2] به جای «تجدیدنظر» میتوان از واژة «بازبینی» هم بهره گرفت. [3] امروزه در رسانهها نیز به جای «مراسمِ افتتاح»، «آیینِ گشایش» را به کار میبرند. [4] در برابرِ «غیرقابلقبول» میتوان این واژههای سَره را گفت: «ناپذیرفتنی»، «نپذیرفتنی» یا «باورنکردنی». __________________________________________________ ________ واژه فارسی به جای واژه بیگانه گذرآزمون [1] به جای کنکور کارْویژه [2] به جای پروژه فرابرنامه [3] به جای فوقبرنامه تخته [4] به جای بُرد نماافکن به جای ویدئوپروژکتور يادداشت [1] از میان واژگان بیگانة این هفته، «کنکور» و «پروژه» فرانسوی، «بُرد» و «ویدئوپروژکتور» انگلیسی، و «فوق» در «فوقبرنامه» عربی است. همة برابرنهادهای بالا را انجمن فارسیِ سَره ساخته است. [2] «کارویژه» کوتاه شدة «کارِ ویژه» است؛ همانگونه که «پسرِ خاله» را «پسرخاله» و «لیموی شیرین» را «لیموشیرین» میگوییم. انجمن فارسیِ سره، واژة «برگْویژه» (= «برگة ویژه» برابر با «کارت») و «رایْویژه» (= «رأیِ ویژه» به جای «نظریّه») را بر همین پایه ساخته است. [3] «فرا» در زبان فارسی به معنای «بالاتر» است؛ چنانکه «اشعّة فوقبنفش» را در فارسی «پرتوِ فرابنفش» میگوییم. [4] به جای «تختة اِعلانات» باید گفت: «تختة آگهی» __________________________________________________ _____ این نوواژههای ، همگی برابرنهادهایی برای واژگان بیگانة فرانسوی هستند که در نشانهگذاری یا سَجاوندی به کار میروند. واژة «سَجاوندی» برگرفته است از نامِ «محمّد بن طِیفورِ غزنویِ سجاوندی» قرآنشناسِ سدة ششم ه.ق. که نخستینبار با آب طلا جایگاههای وقف را در قرآن مجید نشانهگذاری کرد. (سجاوند یا سکاوند، شهری بوده است از ناحیة بامیان در ایران کهن و افغانستان امروزی.) واژه فارسی به جای واژه بیگانه ابرو [1] به جای آکُلاد کمان [2] به جای پرانتز پیکان [3] به جای فِلِش درنگ [4] به جای ویرگول چنگک [5] به جای کروشه يادداشت [1] هر یک از نشانههایی به شکل که در ریاضی عضوهای یک مجموعه را در آن مینویسند یا در نوشتههای گوناگون برای جدا کردن بخشهای یک مجموعه به کار میبرند. (فرهنگ بزرگ سخن، ج1، 137) [2] به جای «گیومه» که دو پرانتز کوچک را دربرمیگیرد، میتوان از واژة «کمانک» (=کمانِ کوچک) بهره گرفت. [3] پیکان در گذشته به معنای «نوک تیر و نیزه» و نیز «تیری که با کمان پرتاب میکردند» کاربرد داشته و ازاینرو با نشانة ! همانند است. (نماد خودروی «پیکان» هم پیکانی است که بر بدنة خودرو نقش بسته است.) [4] «درنگ» کوتاهشدة «درنگنما» یا «نشانة درنگ» است؛ چراکه ویرگول (در انگلیسی: کاما) نشانة مکث یا درنگ میان دو واژه یا دو بخش از یک جمله یا دو جمله است. (برخی از واژة «بند» هم به جای ویرگول و هم به جای «پاراگراف» بهره میگیرند، ولی بهتر است برای پرهیز از آمیختگی، «بند» را تنها در برابر «پاراگراف» به کار برد.) همچنین به جای «نقطهویرگول» یا «سمیکالُن» باید گفت: نقطهدرنگ. [5] در برابرِ کروشه [ ] میتوان از واژة «قُلّاب» (عر.) هم بهره گرفت. (برخی دیگر از برابرهای نشانههای سجاوندی بدین قرار است: «نشان پرسش» به جای «علامت سؤال»، «نشان شگفتی» به جای «علامت تعجّب» و «تیره» به جای خطّ فاصله) __________________________________________________ _______ واژه فارسی به جای واژه بیگانه روادید [2] به جای ویزا گذرنامه [3] به جای پاسپورت گردشگر [4] به جای توریست اتاقک [5] به جای کابین درجهیک [6] به جای first class يادداشت [1] از میان نوواژههای این هفته، «ویزا»، «پاسپورت» و«کابین» فرانسوی، و دو واژة دیگر انگلیسی هستند. [2] «روادید» دربردارندة «روا» (= مُجاز) و «دید» است و بهرویهم، یعنی «جایز دانستن». روادید، پروانهای (مجوّزی) است به صورت نوشتهای همراه با مُهر و دستینه (امضا) که نمایندة یک کشور برای راهیابی به آن کشور، به خارجیان میدهد. روادید، در یکی از برگههای گذرنامه نوشته میشود. [3] مدرکی دربرگیرندة ویژگیهای شخص برای نشان دادن به پلیس و گذر از مرزهای کشور. [4] فرهنگستان زبان و ادب فارسی در کنار «گردشگر»، واژة «جهانگرد» را نیز در برابر «توریست» پذیرفته است. همچنین به جای «تور»، واژة «گشت» و به جای «تور لیدِر»، واژة «گشتبَر» را ساخته است. [5] همهجا میتوان از واژة «اتاقک» در برابر «کابین» بهره گرفت؛ برای نمونه، «اتاقک خلبان» یا «اتاقک آسانبَر» (به جای «کابین خلبان» یا «کابین آسانسور») [6] برترین درجه از دیدِ جای نشستن و پذیرایی در مسافرتهای هوایی. میتوان واژة سرة «رَدهیک» را هم به کار برد. __________________________________________________ ______ واژه فارسی به جای واژه بیگانه رایانک [1] به جای لپتاپ گِرده [2] به جای سیدی فشنگی [3] به جای فِلَشمموری دوگوشی [4] به جای هِدفون آواـ 3 به جای mp3 [5] يادداشت [1] فرهنگستان «رایانة کیفی» را برگزیده است که میتوان آن را به شکل «رایانهکیفی» یا «رایاکیفی» کوتاه کرد. «رایانک»، دربرگیرندة «رایانه» + «-َک» (پسوند کوچکی) است. [2] cd، سَرواژة «compact disk» است که گاهی به جای آن «لوحِ فشرده» را به کار میبرند. (لوح، عربی است و لوح فشرده، ترکیبی بزرگ و درازآهنگ است) «گِرده» که دو بخشِ «گِرد» (صفت) و «ـِ» (پسوند نسبت) را دربردارد، یعنی آنچه گِرد است. عربزبانان نیز به جای cd، از واژة «القُرص» بهره میگیرند که به همین معناست. [3] «فشنگی» یعنی مانند فشنگ (چون این ابزار کمابیش با فشنگ همانندی دارد). شاید فشنگی نامی پیشپاافتاده به نظر برسد، امّا اگر آن را با «پایه» (= مانند پا)، ماهواره (مانند ماه، برابرِ ستِلایت)، موشک (مانند موش) بسنجیم، درستیِ نامگذاریِ این واژه آشکار میشود. (در خودرو نیز این واژه در «فشنگیِ روغن» یا «فشنگیِ آب» کاربرد دارد.) [4] یک جفت گوشی که با پیوستن به دستگاه، صدا بدون پخش شدن در فضا دریافت میشود. [5] mp3 (کوتاهشدة Motion Picture Experts Group Layer 3): الگوریتم فشردهسازیِ رقمیِ آواها که به ضریب فشردهسازیِ 12 میرسد و همچنان کیفیت صدا را حفظ میکند. __________________________________________________ ______ این نوواژههای ، همگی برابرْنهادهایی برای واژگان بیگانة انگلیسی در زمینة رایانه هستند. فارسی به جای انگلیسی نامهدان [1] به جای mailbox بازآوری [2] به جای refresh کاربرپسند [3] به جای user-friendly آمادهبهکار [4] به جای stand-by پیشنمای چاپ [5] به جای print preview يادداشت [1] جایی که همة رایانامههای کاربر در آن نگهداری میشود. [2] تکرار کردن یک کار که به بازسازیِ ویژگیهای آن میانجامد. [3] ویژگیِ نرمافزار یا سختافزاری که کار کردن یا بهرهگیری از آن، برای کاربران تازهکار یا بیتجربه، ساده باشد. [4] وضعیتی که در آن دستگاه آمادة بهرهگیری باشد، امّا از آن بهره نگیرند. [5] یکی از زیرگزینههای پرونده که عین صفحة چاپی را پیش از چاپ، به کاربر نشان میدهد. __________________________________________________ ______ این نوواژههای ، همگی برابرْنهادهایی برای واژگان بیگانة انگلیسی در زمینة رایانه هستند. فارسی به جای انگلیسی دریافتی [1] به جای inbox وب بین [2] به جای web cam رخنهگر [3] به جای hacker اهرمک [4] به جای joystick بار کردن [5] به جای load کردن يادداشت [1] جایی که رایانامههای رسیده در آن نگهداری میشود. فرهنگستان برای outbox واژة «ارسالی» را برگزیده است. [2] کوتاهشدة «وب دوربین»؛ دستگاه تصویربرداری که به رایانه وصل میشود و بروندادِ (output) آن را میتوان در محیط اینترنت دریافت کرد و دید. [3] کسی که از رایانه برای دستیابیِ ناروا به دادهها و بیشتر با هدف آسیبرسانی بهره میگیرد. در برابر «hack کردن»، باید «رخنه کردن» را به کار برد. [4] اهرم + ـَک (پسوند همانندی)؛ افزارة× اشارة اهرممانندی که به هر سو حرکت میکند و هدایتکنندة اشارهگر یا دیگر نشانههای نمایشی است. (× افزاره، برابرنهادِ device و به معنای هر دستگاه یا جزء دیگری است که به رایانه وصل میشود.) [5] جابجاییِ برنامهای از یک افزارة ذخیرهسازی به حافظه برای اجرا. __________________________________________________ _______ این واژه ها مربوط خودرو است: فارسی به جای انگلیسی خودروشویی [1] به جای کارواش پیشرانه [2] به جای موتور جعبهدنده به جای گیربُکس [3] خودکار [4] به جای اتوماتیک [فر.] چراغخطر به جای فلاشر فرمان به جای رُل [5] [فر.] کلید به جای سوییچ يادداشت [1] بر سردرِ خودروشوییِ پایانۀ «بیهقی» همین نام به جای کارواش نوشته شده است. [2] «ـه» در واژۀ «پیشرانه»، پسوند فاعلی یا ابزارساز است؛ یعنی پیشراننده یا ابزارِ پیش راندن خودرو [3] gear در انگلیسی به معنای دنده، و box به معنای جعبه است. [4] برای نمونه، دندهخودکار به جای دندهاتوماتیک. [5] برابرِ واژۀ «رُل» در سینما و نمایش، «نقش» است. __________________________________________________ _____ از میان این واژگان بیگانة بهجز «تراس» (انگـ .) واژههای دیگر فرانسوی هستند. فارسی به جای بیگانه نشانی به جای آدرس کاشی [1] به جای پلاک آسانبَر [2] به جای آسانسور ایوان [3] به جای تِراس، بالکن نورخان [4] به جای پاسیو يادداشت [1] در گذشته چون نام صاحبخانه را بر کاشی مینوشتند و بر سردرِ خانهها جای میدادند، پس از فراگیر شدن «پلاک»، واژة «کاشی» به جای آن به کار رفت. هماکنون نیز «کاشی» به معنای «پلاک» در برخی شهرها کاربرد دارد. در برابر «پلاک» در خودرو هم میتوان از واژة «شماره» بهره گرفت (برای نمونه، در واژة «شمارهگذاری»). [2] برخی فارسیزبانان سادهانگارانه گمان میکنند واژة «آسانسور» فارسی است و از دو بخش «آسان» و «سُر» ساخته شده! (چنانکه بگوییم «سینما» فارسی است و از دو بخش «سی» و «نما» شکل گرفته!) فرهنگستان زبان و ادب فارسی، واژهای ـ از دیدِ آوایی ـ نزدیک به «آسانسور» ساخته است تا جافتادگیِ آن آسانتر انجام پذیرد. [3] فرهنگستان واژة «ایوانک» (= ایوان کوچک) را برای «بالکن» برگزیده، امّا چون «ایوان» به معنیِ «بخشی از ساختمان که دارای سقف، بیپنجره و بیشتر پیوسته به جلوی ساختمان» است، میتوان همان را بدون «ک» به کار برد. [4] نورخان، دو بخش «نور» و «خان» (= خانه) را دربرمیگیرد و به معنای «خانه یا جای نور» است و به حیاطخلوتی میگویند بیسقف یا با سقف شیشهای که برای نوررسانی به گُلهای درون ساختمان از آن بهره میبرند. __________________________________________________ ______ این واژگان ، همگی برابرْنهادهای ورزشی برای واژههای بیگانة انگلیسی هستند. فارسی به جای انگلیسی ورزشگاه به جای استادیوم نمرهنما [1] به جای اسکوربرد آرایش به جای اَرِنج ردهبندی به جای رَنکینگ دروازهبان به جای گُلِر [2] تاوان [3] به جای پنالتی شلّیک [4] به جای شوت يادداشت [1] تختهای بزرگ برای نمایش زمان، امتیاز و هر گونه آگاهی دربارة مسابقه. چون از دو بخش «score» و «board» ساخت یافته، میتوان به جای آن، «تختهامتیاز» هم گفت. [2] اصل واژه در انگلیسی، «goalkeeper» است؛ ولی فارسیزبانان آن را به شکل «گُلِر» درآوردهاند. [3] «تاوان» در فارسی پولی یا کاری است که برای جبران زیان، پرداخت یا انجام میشود. معنای اصلیِ واژة «penalty» نیز در انگلیسی، تنبیه و جریمه است. [4] میتوان در کنارِ «شلّیک» از واژة «ضربه» (عر.) هم بهره گرفت. __________________________________________________ ___________ این واژگان همگی برابرنهادهایی برای واژگان بیگانة عربی هستند. فارسی به جای واژة بیگانه دانشنامه [1] به جای دائرهالمعارف نوشتافزار به جای لوازمالتّحریر نابهنگام [2] به جای غیرمترقّبه پروانه [3] به جای مُجوّز تا [4] به جای اِلی يادداشت [1] دائرهالمعارف یا دایرهالمعارف (= encyclopedia)، ترکیبی است به معنای «دربردارندة دانشها»؛ و کتابی است که مقالههایی فشرده و الفباییشده را دربارة همه یا برخی از موضوعهای دانش دربرمیگیرد. برترین دانشنامة همگانیِ به زبان فارسی، «دائرهالمعارف فارسی، به سرپرستیِ دکتر غلامحسین مصاحب» (دورة سه جلدی) است. [2] غیرمترقّبه به معنای «پیشبینینشده» است. به جای «حوادث غیرمترقّبه» میگوییم: «رویدادهای نابهنگام» [3] واژة «پروانه» جدا از نام حشره، در فارسیِ کهن به معنای «پیشرو لشکر، رهبر و راهنما» بوده و گویا به دلیل دربرداشتنِِ مفهومِ راهگشایی، به معنای مجوّز و اجازهنامه نیز به کار رفته است؛ چنانکه در شعر حافظ چنین معنایی دارد: در شب هجران مرا پروانة وصلی فرست ورنه از دردت جهانی را بسوزانم چو شمع [4] همهجا حتّا در نامهها و آگهیهای رسمی، باید به جای «الی» از «تا» بهره گرفت: از 3 تا 5 بعدازظهر (نه: 3 الی 5). متأسّفانه برخی به جای «تا» یا «تا پایانِ» ترکیبِ ناآشنا و بیهودة «لِغایت» (لـِ : تا + غایت: پایان) را به کار میبرند: از 3/9/86 لغایت 11/3/86؛ که باید از کاربرد آن پرهیز کرد. __________________________________________________ ____ این نوواژههای ، همگی برابرْنهادهایی برای واژگان بیگانة انگلیسی در زمینة رایانه هستند. فارسی به جای واژة بیگانه نمایشگر به جای مانیتور کازه [1] به جای case نامکاربر به جای username چاپگر به جای پرینتر گذرواژه به جای password جستجو [2] به جای search بردار [و] بچسبان [3] به جای copy & paste يادداشت [1] case جعبهای است که بخشهای اصلیِ سختافزاریِ رایانه در آن، جای میگیرد. واژة «کازه» در فارسیِ کهن، معناهایی از قبیلِ «جایی در کوه و بیابان برای آسایش مسافران، خانة کوچک» داشته است و فرهنگستان آن را با معنای محفظه از نو زنده کرده است. [2] گشتن به دنبالِ دادهها در اینترنت. فرهنگستان زبان و ادب فارسی برای نرمافزاری که این کار را انجام میدهد، واژة «جویشگر» (برابر با search engine) را ساخته است. [3] ۴ـ فرهنگستان برای اصطلاح «cut & paste»، «ببُر [و] بچسبان» را برگزیده است. __________________________________________________ ________ فارسی به جای واژة بیگانه پِیغذا به جای دِسِر [1] خاگینه [2] به جای اُملت لرزانک به جای ژِله [3] نِیرشته به جای ماکارونی [4] میانپُر به جای اِشترودِل [5] زودآما [6] به جای فَست فود چایکیسهای به جای تیبَگ يادداشت [1] هر گونه خوردنی که پس از غذای اصلی خورده شود. فرهنگستان به جای «اُردُوْر» واژة «پیشغذا» را برگزیده. [2] خاگینه، خوراکی است که با «خاگ» (واژة کهن فارسی به معنای تخممرغ) درست میشود و املت (فر.) هم چیزی جز این نیست. در هند و پاکستان که زبان انگلیسی رایج شده، هنوز املت همان خاگینه است! (برگرفته از «کتاب مستطاب آشپزی» (از سیر تا پیاز)، نجف دریابندری با همکاریِ فهیمه راستکار، ج2، رویة 1350، نشر کارنامه) [3] مادّة خوراکیِ شفّاف و بیشترْ رنگی که از ژلاتین یا آب میوه یا عطرمایه* و شکر درست میشود. (* عطرمایه [برابرنهادِ فرهنگستان به جای «اِسانْس»]، مادّهای دارای عطر یا طعمِ خوش است که از عصارة اندامهای گیاهان به دست میآید) [4] گونهای خمیراکِ* رشتهای و بلند که مادّة اصلیِ خوراکِ ماکارونی است. (* خمیراک [برابرنهادِ فرهنگستان برای واژة «پاستا»] به فرآوردههای خمیریای میگویند که از آرد زبْرِ گندم سخت و پس از مرحلههای گوناگون به دست میآید.) [5] گونهای خوراکی که از چند ورقة نازک خمیر تهیّه میشود و درون آن را با میوه، گوشت یا سبزی پُر میکنند. [6] این واژه برساختة انجمن فارسی سره و کوتاه شدة «[غذای] زودآمادهشونده» است. فرهنگستان به جای آن، «غذای فوری» را برگزیده. __________________________________________________ ______ این واژگان ازاینمیان، «آکواریوم»، «پارکت» و «آلبوم» از فرانسوی و «سیلندر» و «دراور» از انگلیسی به زبان ما راه یافتهاند. فارسی به جای واژة بیگانه آبزیدان [1] به جای آکواریوم اُستوانک [2] به جای سیلندر چوبفرش [3] به جای پارکت کشویی [4] به جای دراوِر جُنگ [5] به جای آلبوم يادداشت [1] واژهای دربرگیرندة «آبزی» + «دان» (پسوند جایگاه) = جای نگهداری آبزیان [2] واژهای دربردارندة «استوانه» + «ـَک» (پسوند همانندی) = استوانهایشکل. این واژه را هم به معنای سیلندر خودرو و هم به جای سیلندر گاز میتوان به کار برد. [3] فرهنگستان به جای واژة فرانسویِ «موکت»، برابرِ «فرشینه» را برگزیده است. [4] 5ـ واژهای دربردارندة «کشو» + «i» (پسوند دارندگی) = دارای کشو (گونهای گنجه با چند کشو) [5] 6ـ در گذشته به معنای دفتر یا کتابی بوده که شعرها و نوشتههای گوناگون در آن گردآوری شده بود. امروزه در معنای مجموعه برنامههای شاد و سرگرمکنندهای با بخشهای گوناگون کاربرد دارد که از صدا و سیما پخش میشود. __________________________________________________ ____ از میان این واژگان «لیست، کپی، پلیکپی» انگلیسی، «ترم، آرشیو» فرانسوی، «امتحان» عربی است؛ «سالن» نیز واژهای با ریشة ایتالیایی است که از زبان فرانسه به فارسی راه یافته است. فارسی به جای واژه بیگانه فهرست [1] به جای لیست رونوشت [2] به جای کُپی برگه به جای پلیکپی نیمسال [3] به جای ترم بایگانی به جای آرشیو تالار [4] به جای سالن آزمون [5] به جای امتحان يادداشت [1] برای نمونه، به جای «لیستِ اسامی» باید گفت: «فهرستِ نامها» [2] برای نمونه، رونوشت شناسنامه [3] در برابر «میانترم» میگوییم: «میانْنیمسال» [4] به جای «سالن اجتماعات»، میگوییم: «تالار همایشها» [5] در برابر واژة فرانسویِ «کوییز»، از واژة «آزمونک» بهره میگیریم. __________________________________________________ ____ این واژگان، . «انگـ .» کوتهنوشتِ انگلیسی، و «فر.» کوتهنوشتِ فرانسوی است. فارسی به جای واژة بیگانه یخزن به جای فریزر (انگـ .) نورتاب به جای آباژور (فر.) تندپز [1] به جای مایکروویو (انگـ .) دمابان به جای فلاسک (انگـ .) برشتهکُن به جای تُستر (انگـ .) پیامگیر به جای اَنسرینگ [ماشین] (انگـ .) هیمهسوز [2] به جای شومینه (فر.) يادداشت [1] ـ افزون بر «تُندپز» میتوان از واژة «موجپز» هم بهره گرفت. [2] «هیمه» (=hime) واژة کهنِ فارسی و به معنای «هیزم» است. __________________________________________________ ____ این واژگان ، همگی برابرنهادهایی برای واژگان بیگانة عربی هستند. (کاربردِ دو نویسة [=حرف] «ع» و «غ» عربیبودنِ این واژهها را آشکار میکند.) فارسی به جای واژة بیگانه تُندر [1] به جای رعد واکنش [2] به جای عکسالعمل بیتوجّهی [3] به جای عدمتوجّه نَهَست [4] به جای غایب آدینه به جای جمعه يادداشت [1] تندر، همریشه و هممعنای واژة انگلیسیِ thunder است و بارها در ادب کهن فارسی به کار رفته: خروشی برکشیدی تُند تندر که موی مردمان کردی چو سوزن (منوچهری دامغانی) نزدیکیِ برخی واژگان در انگلیسی و فارسی، ازآنروست که هر دو در خانوادة زبانهای هندواروپایی میگنجند. (برای نمونههای گوناگون، بنگرید به: واژگان فارسی در انگلیسی، احمد میرفضائلیان، فرهنگ معاصر) «آذرخش» نیز برابرِ «برق» در «رعدوبرق» است. [2] متأسّفانه امروزه برخی از ایرانیان برای خودنمایی، به جای واکنش، واژة reaction را بر زبان میآورند! (همچنین: «کنش» [=عمل]؛ میتوان «کنش» را در دستورزبان به جای «فعل» نیز به کار گرفت و آنگاه، «فاعل» را «کنشگر» و «مفعول» را «کنشپذیر» نامید.) [3] چه آسان میتوان به جای ترکیب زشتی چون «عدم سازگاری»، گفت: «ناسازگاری» یا به جای «عدم استفادة صحیح» آورد: «کاربرد نادرست» و در برابر ترکیب خندهدارِ «عدمِ وجودِ...» نوشت: «نبودِ»! [4] نهست یا «نههست»، وارونة واژة «هست» است. «هست» و «نههست» سالیان دراز است که در ارتش ـ بهویژه پادگانهای آموزشی ـ به جای «حاضر» و «غایب» عربی به کار میرود. __________________________________________________ _______ این نوواژههای این ، همگی برابرنهادهایی برای واژگان انگلیسی در زمینة دورسخن (تلفن) و گوشیهمراه (تلفن موبایل) هستند. فارسی به جای واژة بیگانه شناسه [1] به جای کُد سرراست [2] به جای روند بیسیم [3] به جای wireless دندانآبی [4] به جای bluetooth زنگِ بیپاسخ [5] به جای miss(ed) call يادداشت [1] برای نمونه، شناسة تهران، «021» و شناسة گرگان «0171» است. به جای کدپستی و کدملّی نیز باید از «شناسة پستی» و «شناسة ملّی» بهره گرفت. [2] «round» در زبان انگلیسی به معنای گِرد است. به شمارهای که رقمهایش همانند یا نزدیک به هم، و ازبرکردنش آسان باشد، شمارة سرراست (به جای شمارة روند) باید گفت. [3] کاربرد «wireless» به جای بیسیم، دانسته یا نادانسته نشانة دشمنی با زبان فارسی است؛ زیرا پسوند «less» را در زبان ما گسترش میدهد؛ (برای نمونه، نباید هرگز در برابر سامانة بیسیم، سیستم وایرلِس را به کار برد.) همچنانکه متأسفانه برخی از بیگانهپرستان واژة «تیوبلس» را در چرخ خودرو [به جای «بدون تویی/ بیتویی» یا حتّا «بدون تیوب/ بیتیوب»] بر زبان مردم کوچه و بازار انداختند! [4] استانداردی آزاد برای جابجایی یا فرستادن کوتاهبُردِ آوا و دادههای رقمی (=دیجیتال) که از آن همراه با دستگاهها و نرمافزارهای کاربردی بهرهگیری میشود. بلوتوث دوم، لقب یکی از پادشاهان وایکینگها در سدة دهم میلادی با نام «هارالد بلاتند» بوده که در روزگار فرمانرواییاش، میان نروژ و دانمارک همبستگی پدید آورده است؛ ازاینرو به گونهای از فناوریِ پیوند میان دستگاهها، بلوتوث گفتهاند. دندانآبی بیکموکاست، برگردانِ همین واژه است (چنانکه rail way را راهآهن ترجمه میکنیم) و اگر خندهدار یا ناآشنا به نظر میآید، به دلیل تازگی و جانیفتادگی است؛ بلوتوث نیز در آغاز برای انگلیسیزبانان همین ویژگی را داشته وسپس به سبب کاربردِ بسیار عادی شده است. [5] افسوس که این دست جملههای زشت و بدترکیب در زبان سرزمین ما همهگیر شده است: «رو موبایلم 5 تا میس کال داشتم.» ! __________________________________________________ ______ این واژگان، برابرنهادهای فرهنگستان زبان و ادب فارسی برای واژگان بیگانة همگانی هستند. (ازاینمیان، پاساژ، کاتالوگ و اتیکت فرانسوی، و اسپانسر و بارکُد انگلیسی هستند.) فارسی به جای واژه بیگانه پشتیبان [1] به جای اِسپانسر بازارچه [2] به جای پاساژ کالانما [3] به جای کاتالوگ رمزینه [4] به جای بارکُد بهانما [5] به جای اتیکت يادداشت [1] سازمان یا کسی که در برابر تبلیغ کالا یا کار خود، از فعالیتهای ورزشی یا هنری پشتیبانی میکند. [2] بازار سرپوشیدهای در کنار خیابان یا کوچه که در دو سو یا گرداگردِ آن، دکان یا کارگاه باشد. فرهنگستان یکم (در دورة رضا پهلوی) برای آن، واژة «تیمچه» را برگزیده بود که هنوز در بازار بزرگ تهران به کار میرود. [3] فهرستی که در آن، فراوردهها یا کالاهای یک شرکت در آن شناسانده میشود. فرهنگستان برای «کاتالوگ» در معنای دفترچهای که شیوة کار دستگاهی را نشان دهد (برای نمونه، کاتالوگِ گوشیِ همراه)، واژة «کارنما» را برگزیده است. همچنین در برابر «بروشور» (متن چاپی با برگههای اندک که ویژگیهای کالا یا نمایش یا نمایشگاه و مانند آن را دربرداشته باشد)، واژة «دفترک» را نهاده است. [4] گونهای رمز که از خطهایی با پهناهای گوناگون و گاهی همراه با عدد ساخته میشود و روی کالا یا برچسبِ روی کالا نقش میبندد و نمایانگر ویژگیها و بهای کالاست. رمزینه را پشت جلد همة کتابهای امروزی میتوان دید. [5] برگه یا برچسبی که بهای کالا را نشان دهد. فرهنگستان برای «لیْبِل» (باریکهای از کاغذ یا مقوا یا فلز که بر کالا میچسبد و ویژگیها یا دستورِکار آن را مینمایاند)، واژة «برچسب» را پذیرفته است. __________________________________________________ _____ این نوواژههای این برابرنهادهای فرهنگستان زبان و ادب فارسی برای واژگان بیگانة همگانی هستند. (ازاینمیان، جکوزی و کابل انگلیسی، و کنتور و پلمب فرانسوی هستند. سونا واژهای فنلاندی است که از زبان فرانسه به فارسی راه یافته است.) فارسی به جای واژه بیگانه گرمخانه [1] به جای سونا آبزن [2] به جای جکوزی شمارگر [3] به جای کُنتور بافه [4] به جای کابْل مُهروموم [5] به جای پلمب يادداشت [1] اتاق ویژهای با دمای بالا که بیشتر برای کاهش وزن از آن بهره میگیرند؛ گرمخانه دو گونة «بخار» و «خشک» دارد. [2] «جکوزی» نام تجارتیِ حوضجهای است که از دوروبرِ آن، آب با فشار به درون پاشیده میشود. [3] دستگاهی برای اندازهگیریِ مصرف آب و برق و گاز. «شمارگر» چنین ساختاری دارد: شمار (بن از مصدر شمردن) + «گر»؛ بررویهم، به معنای شمارشکننده. [4] چند رشته سیم بههمتافتة روکشدار یا بیروکش برای جابجاییِ جریان برق یا بلند کردن ابزارهای سنگین. «بافه» دربردارندة دو بخش «باف» (بن از مصدر بافتن) + «ـه» است و معنای «بافتهشده» میدهد. [5] قطعة سرب یا مومِ آبشدهای که برای جلوگیری از دستکاری، به سرِ بستههای نامه یا درِ مغازه و خانه میزنند. __________________________________________________ ____ این واژگان برابرنهادهایی برای واژگان بیگانة همگانی هستند. (این واژهها همگی از انگلیسی به زبان ما راه یافتهاند؛ «کلیپس» در انگلیسی، clip نوشته و واگویه میشود.) پیجویی، بازبینه و جورچین را فرهنگستان برگزیده است. فارسی به جای واژه بیگانه رسانگر [1] به جای سرویس پی جویی کردن [2] به جای پِیْج کردن گیره [3] به جای کلیپْس بازبینه [4] به جای چکلیست جورچین [5] به جای پازِل يادداشت [1] خودرویی برای رساندنِ کارمندان و دانشآموزان به سرِ کار یا مدرسه و بازگرداندنِ آنان. «رسانگر» واژهای است دربرگیرندة «رسان» (بُنِ اکنون از مصدر رساندن) + «گر» (پسوند کنشگری) = [به مقصد] رساننده. [2] نام بردن از کسی و فراخواندنِ او با بلندگو در جایی مانند مدرسه، بیمارستان، فرودگاه و جز آن. فرهنگستان برای «پِیْج» واژهای از دیدِ آوایی نزدیک (= پیجویی) ساخته است تا آسانتر جا بیفتد. برابرنهادِ «پیْجِر»، واژة «پیجو» است. [3] ابزاری برای پیوست کردن کاغذ به کاغذی دیگر. در جایی که امکان اشتباه با گیرة لباس یا گیرة سر باشد، میتوان از «گیرة کاغذ» یا «کاغذگیر» نیز به جای کلیپس بهره گرفت [4] فهرستی از نامها، موضوعها و مانند آنها، که برای بررسی یا سنجش فراهم میشود. «بازبینه» از «بازبین» (بُنِ اکنون از مصدر بازدیدن: بررسی کردن) + ـِ (پسوند نسبت) ساخته شده است. [5] گونهای بازیِ فکری با قطعههایی نامنظم که از کنار هم جای گرفتن و چفت شدنِ آنها در هم، تصویری یکپارچه پدید میآید. __________________________________________________ _____ این نوواژههای برای واژگان بیگانة انگلیسی در زمینة ورزش هستند. (ازاینمیان، تنیسور را ـ که در انگلیسی tennis player است ـ فارسیزبانان خود ساختهاند؛ مانند فوتبالیست که از football player یا footballer و گُلر که از goalkeeper ساخته شده است.) فارسی به جای واژه بیگانه آبشار [1] به جای اِسپک چهاریک [2] به جای کوارتر درنگ [3] به جای تایماوت مُشتزن [4] به جای بوکسور تنیسباز [5] به جای تنیسور يادداشت [1] کوبیدن سریع و ردکردن توپ از بالای تور، تا حریف نتواند آن را مهار کند. به جای «اسپکر» نیز باید گفت: آبشارزن. [2] هر یک از چهار بخش مسابقه که همگی از دیدِ زمان با هم برابرند. چهاریک، در فارسیِ کهن در معنای یکچهارم به کار میرفته است و سهیک در معنای یکسوّم... انجمن فارسیِ سره، «چارَک» را که کوتاه شدة چهاریک است، به جای واژة «رُبع» برگزیده است. [3] نگهداشتنِ بازی به دستور داور و درخواست مربی برای یادآوریِ نکتههای فنّی. [4] به جای «بوکس» باید از واژة «مشتزنی» بهره گرفت. [5] اگر نتوان برای بخش نخست برابرْنهادی پیدا کرد، میباید دستکم به جای پسوند بیگانه، واژة فارسی گذاشت؛ مانند: والیالباز (در برابرِ والیبالیست)، ویولنزن یا ویولننواز (در برابرِ ویولونیست) __________________________________________________ ______ این واژگان برای واژگان بیگانة همگانی در زمینة سینما هستند. (این واژهها ـ بجز سناریو که فرانسوی است ـ همگی از انگلیسی به زبان ما راه یافتهاند) فارسی به جای واژه بیگانه عدسی [1] به جای لنز دِرَخش [2] به جای فِلَش/فلاش زنجیره [3] به جای سریال فیلمنامه [4] به جای سناریو گذشتهنما [5] به جای فِلَشبک يادداشت [1] جسم شفّافِ کاو (مقعّر) یا کوژ (محدّب) که سبب شکستِ نور میشود. «ی» در عدسی، پسوند همانندی است. [2] ابزاری برای پدید آوردنِ نور زیاد و آنی به هنگام عکس گرفتن. دِرَخش، بُنِ اکنون از مصدر درخشیدن است؛ از بُنها بهتنهایی و بیهیچافزودگی میتوان برای واژهسازی بهره گرفت: پندار، شتاب، شُمار [=تعداد]، اُفت، دید [=نظر]، کاشت، سوخت... [3] زنجیر + ـِ (پسوند همانندی). از این واژه هم میتوان به جای سریال/ مجموعة تلویزیونی و هم به جای شمارة سریال بهره برد. [4] در انگلیسی screenplay هم در کنار سناریو کاربرد دارد و فیلمنامه را باید به جای هر دو واژه به کار برد. در برابرِ «سناریست» باید گفت: فیلمنامهنویس. برابرِ «پیِس» فرانسوی «نمایشنامه» است. [5] نما یا صحنهای که نشاندهندة رویدادی است که در گذشتة روایت فیلم رخ داده است. flash forward را که وارونة فلشبک است، فرهنگستان زبان و ادب فارسی «آیندهنما» نامیده است. __________________________________________________ ______ فارسی به جای واژه بیگانه زبَر [1] به جای فتحه زیر [2] به جای کسره پیش [3] به جای ضمّه نیزهم [4] به جای ایضاً (//) گفتاورد [5] به جای نقلِقول يادداشت [1] این سه واژه، برابرنهادهای حرکتهای سهگانه در عربی است که در خطّ فارسی نیز برای پیشگیری از بدخوانی گهگاه از آنها بهره میگیرند. پدیدآوریِ این حرکتها را به ابوالاسود دُئَلی ـ از یاران امام علی (ع) و از بنیادگذاران دانش نحْو ـ نسبت دادهاند؛ بدینگونه که نویسندهای هوشمند را برگزید و به خواندن قرآن مجید پرداخت و از او خواست که: چون هنگام تلفّظ حرفی، دهان را باز کردم (= فتحْتُ)، نقطهای بالای حرف بگذار؛ آنگاه که دهان (آروارة زیرین) را پایین کشیدم (= کَسرْتُ)، نقطهای زیر حرف بگذار و چون دهان (لبان) را بههمآوردم (ضممْتُ)، نقطهای جلوی حرف بنه... (دائرهالمعارف بزرگ اسلامی، ج5، درآیندِ [= مَدخل] «ابوالاسود» نوشتة دکتر آذرتاش آذرنوش) بدینسان حرکتهای سهگانه (فتحه، کسره، ضمّه) شکل گرفت. در زبان فارسی چون فتحه بالای حرفها جای دارد، زِبَر (= بالا) و چون در آغاز ضمّه جلوی حرفها قرار داشته، پیش (= جلو) نام گرفته است. [2] توضیحات [1] را نگاه کنید. [3] توضیحات [1] را نگاه کنید. [4] نشانهای که برای پرهیز از بازنویسی به کار میرود (//)، ایضاً نامیده میشود که در زبان عربی معنای «همچنین» دارد. «نیزهم» (به معنای نیز) را ـ که در ادب فارسی کاربرد داشته ـ انجمن فارسیِ سره به جای نشانة ایضاً پیشنهاد میکند: (بنگرید به فرهنگ معین، درآیندِ «نیز») دردم از یــــار اسـت و درمـــان نیــز هـــــــم دل فـــــدای او شــــد و جــان نیـز هــــــم (حافظ) گر گلشنِ خوشبو تویی وَر بلبل خوشگو تویی وَر در جهان نیکو تویی، ما نیز هم بد نیستیم (سعدی) [5] برابرنهاد برازندهای است که دکتر جلیل دوستخواه ـ شاهنامهشناس و سرهگرای همروزگار ماـ برای نقلقول ساخته است. __________________________________________________ _______ این واژگان برای واژگان بیگانة همگانی هستند. (ژتون، کمپوت و کریستال از فرانسوی و دو واژة دیگر از انگلیسی به زبان ما راه یافتهاند) فارسی به جای واژه بیگانه غذاخوری [1] به جای رستوران قهوهسَرا [2] به جای کافیشاپ بهامُهر [3] به جای ژتون خوشاب [4] به جای کمپوت بُلوره [5] به جای کریستال يادداشت [1] برخی بر کاربرد واژههای عربیِ «غذا» در «غذاخوری»، «قهوه» در «قهوهسرا» و «ظرف» در «ظرفشویی» خُرده میگیرند، امّا انجمن فارسیِ سره بر پایة بنیادهای زبانشناسی و واژهسازی در زبانهای جهان، بهرهگیری از واژههای پرکاربرد بیگانه را در ترکیب با واژههای فارسی روا میدارد؛ «غذا» هنگامیکه به ساختِ واژههایی مانندِ «بَدغذا، خوشغذا، کمغذا، بیغذا، پیشغذا، پیغذا، غذاخوری...» یاری میرسانَد، فارسیشده به شمار میآید. [2] همچنین است: «نتسرا» به جای «کافینت» و «چایخانه» در برابر «کافهتریا» [3] بهامهر= مهرة بها؛ مهرهای فلزّی یا پلاستیکی یا برگهای که در دادوستدِ داخلیِ جایی مانند غذاخوری به کار رود. [4] میوهای که در شربت قند یا شکر پخته شود. خوشاب (= خوشآب، آبِ خوش[مزّه]) در لهجة نیشابوری به گونهای آبمیوه گفته میشود، ولی فرهنگستان آن را در معنایی تازه به کار گرفته است. (اصول و ضوابط واژهگزینی فرهنگستان، ویرایش دوّم 1378، رویة 17) [5] گونة بسیار مرغوب و تراشپذیرِ بلور. «ظرف بلوره» به جای «ظرف کریستال» __________________________________________________ ______ این واژگان برای واژگان بیگانة همگانی هستند. (همة واژهها ـ بجز سمینار [انگـ .] ـ از فرانسوی به زبان ما راه یافتهاند.) فارسی به جای واژه بیگانه کاروَر [1] به جای اُپراتور کارکنان [2] به جای پرسنل کارگروه [3] به جای کمیته همایش [4] به جای کنگره هماندیشی [5] به جای سمینار يادداشت [1] کار + ور (پسوند دارندگی)؛ در اصطلاح، به کسی میگویند که عهدهدارِ کار کردن با دستگاهی ویژه است. [2] مجموعه کسانی که در یک اداره یا سازمان کار میکنند. [3] کارْگروه= گروهِ کار (چنانکه کتابخانه= خانة کتاب)؛ گروه رسیدگی به کاری ویژه که عضوهای آن میباید پس از بررسیِ موضوع، نتیجه را برای تصمیمگیری به ردة بالاتر گزارش دهند. [4] همایش: [با] + هم + آ (بن اکنون از آمدن) + ـِش = باهمآمدن. نشستهایی که شرکتکنندگانش نمایندگان دولتها و سازمانها یا متخصّصان فرهنگی، ادبی، اجتماعی و سیاسی هستند و برای گفتگو و رایزنی دربارة موضوعی ویژه گرد هم میآیند. [5] هماندیشی: [با] + هم + اندیش (بن اکنون از اندیشیدن) + ی (پسوند مصدری) = باهماندیشیدن. رشته سخنرانیهایی دربارة موضوعی ویژه که بیشتر رویکردِ آموزشی و آگاهیرسانی دارد. __________________________________________________ _________ این واژههای بجز واژة میانی ـ برابرنهادهای فرهنگستان زبان وادب فارسی برای واژگان بیگانة انگلیسی در زمینة ترابری (حملونقل) هستند. فارسی به جای واژه بیگانه دالانه [1] به جای تونل شدآمد [2] به جای ترافیک جایگاه سوخت [3] به جای پمپ بنزین نرده [ی حفاظ] [4] به جای گاردرِیْل دربست [5] به جای چارتِر يادداشت [1] گذرگاهی که از زیر زمین یا کوه یا رودخانه بگذرد. دالانه از «دالان» + «ـه» (پسوند همانندی) ساخته شده. [2] رفتوآمدِ همزمانِ خودروها و دیگر ابزارهای جابجایی. «شدآمد» را باید بدون همزه و پیوسته، بدینگونه واگویه کرد: «شُدامد» («شدن» در اینجا بهمعنای «رفتن» است) متأسفانه به دنبال ترافیک، ترکیب «ترافیک سنگین» نیز ـ که برگردانِ واژهبهواژه از heavy traffic است ـ در زبان ما رخنه کرده است؛ بهجای آن، باید از «شدآمد بسیار» بهره گرفت. گاهی میتوان بهجای ترافیک در جملههایی مانند: «ترافیک بود» یا «پشت ترافیک ماندیم»، واژة «راهبندان» را به کار برد. [3] چون «پمپ بنزین» از «پمپ گاز» فراوانتر و پرکاربردتر است، در برابر اوّلی، از ترکیب فراگیر «جایگاه سوخت» و بهجای دوّمی، از «جایگاه گاز» بهره میبریم. [4] نردههایی که برای کاهش آسیب به ابزارهای جابجایی، در کنار یا میانة جاده و بزرگراه گذاشته میشود. [5] ویژگیِ هر ابزار جابجایی که کسی یا شرکت و سازمانی آن را یکجا کرایه میکند؛ برای نمونه: هواپیمای چارتر. بهجای «چارتر کردن» میتوان از «دربست کرایه کردن» بهره جُست. __________________________________________________ این واژگان برابرنهادهای فرهنگستان زبان و ادب فارسی برای واژگان بیگانة همگانی هستند. (همة واژهها ـ بجز سمینار [انگـ .] ـ از فرانسوی به زبان ما راه یافتهاند.) فارسی به جای واژه بیگانه کاروَر [1] به جای اُپراتور کارکنان [2] به جای پرسنل کارگروه [3] به جای کمیته همایش [4] به جای کنگره هماندیشی [5] به جای سمینار يادداشت [1] کار + ور (پسوند دارندگی)؛ در اصطلاح، به کسی میگویند که عهدهدارِ کار کردن با دستگاهی ویژه است. [2] مجموعه کسانی که در یک اداره یا سازمان کار میکنند. [3] کارْگروه= گروهِ کار (چنانکه کتابخانه= خانة کتاب)؛ گروه رسیدگی به کاری ویژه که عضوهای آن میباید پس از بررسیِ موضوع، نتیجه را برای تصمیمگیری به ردة بالاتر گزارش دهند. [4] همایش: [با] + هم + آ (بن اکنون از آمدن) + ـِش = باهمآمدن. نشستهایی که شرکتکنندگانش نمایندگان دولتها و سازمانها یا متخصّصان فرهنگی، ادبی، اجتماعی و سیاسی هستند و برای گفتگو و رایزنی دربارة موضوعی ویژه گرد هم میآیند. [5] هماندیشی: [با] + هم + اندیش (بن اکنون از اندیشیدن) + ی (پسوند مصدری) = باهماندیشیدن. رشته سخنرانیهایی دربارة موضوعی ویژه که بیشتر رویکردِ آموزشی و آگاهیرسانی دارد. __________________________________________________ واژههای این هفته ـ بجز واژة نخست ـ برابرنهادهای فرهنگستان زبان و ادب فارسی برای واژگان بیگانه در زمینة تغذیه هستند. (ساندویچ و سویا از انگلیسی، و سه واژة دیگر از فرانسه به زبان ما راه یافتهاند.) فارسی به جای واژة بیگانه بَزماورد [1] به جای ساندویچ پرهیز [2] به جای رژیم لوبیاروغنی [3] به جای سویا سِتَروَن [4] به جای استرلیزه همگِن [5] به جای هموژنیزه يادداشت [1] ساندویچ ـ بهمعنای روستای شنی (sand-village) ـ شهری است در کِنت (جنوب خاوریِ انگلستان). این خوراک آماده را خدمتکاران برای جان مونتاگ، کُنتِ چهارم ساندویچ در سدة هجدهم ترسایی، فراهم میآوردند که عادت داشت بیوقفه پای میز قمار بنشیند. بزمآورد (= بزمآورده، آنچه در مهمانی میآورند) خوراکی از گوشت، سبزی یا تخممرغ بوده است که در نان میپیچیدند و میخوردند. [2] به جای «رژیم گرفتن» یا «رژیم داشتن» باید از «پرهیز داشتن» یا «پرهیز کردن» بهره گرفت. [3] دانهای سرشار از پروتئین که از آن، روغن خوراکی گرفته میشود. [4] آنچه بدون هرگونه ریزاندامگانِ (= میکروارگانیسم) بیماریزا یا غیربیماریزا باشد. واژة سِترون یا سَترون، کوتاهشدة «اَسترون» (= همانند اَستَر) است. (استر یا قاطر جانوری نازا است) [5] مادّهای که بافت و بخشهای آن یکنواخت شده باشد. «همگن»، کوتاهشدة «همگنشده» (واژة برگزیدة فرهنگستان) است. _________________________________________________ این واژههای برابرنهادهایی برای واژگان بیگانه در دانش جغرافیا هستند. (ازینمیانْ کانال، از انگلیسی و دیگر واژهها از عربی به زبان ما راه یافتهاند. جغرافیا یا جغرافی را که عربیشدة geography است، میتوان به «بومنگاری» برگرداند.) فارسی به جای واژه بیگانه آبراهه [1] به جای کانال خاور [2] به جای شرق/مشرق نیمروز [3] به جای نصفالنّهار نیمگان [4] به جای استوا جنوبگان [5] به جای قارّةقطبجنوب يادداشت [1] گذرگاه آب که برای کشتیرانی، آبیاری و جزآن ساخته میشود. آبراهة سوئز و آبراهة پاناما از پرآوازهترین آبراهههای جهان هستند. [2] بهجای سویة «غرب/ مغرب» نیز باید از واژة «باختر» بهره گرفت. [3] هر یک از خطهای برابر و پندارین (فرضی) که دو قطب شمال و جنوب را به هم میپیوندد. نیمروزی که از رصدخانة «گرینویچ» در نزدیکیِ لندن میگذرد، «نیمروز پایه» (= نصفالنهار مبدأ) نام دارد. [4] بزرگترین دایرة پندارین بر زمین که گوی (= کرة) زمین را به دو نیمگوی شمالی و جنوبی بخش میکند. (واگویة عربیِ این واژه، «اِستِواء» است که در زبان فارسی به «اُستُوا» تغییر یافته است.) [5] جنوبگان: جنوب + گان (پسوند نسبت) = آنچه در جنوب جای دارد؛ پنجمین قارّة پهناور جهان که به دو نیمقارّة خاوری و باختری بخش میشود. __________________________________________________ این واژههای برابرنهادهای فرهنگستان زبان و ادب فارسی برای واژگان بیگانه در زمینة سینما و هنرهای نمایشی هستند. (پانتومیم، سالن، تئاتر، ماسک و تیتراژ از فرانسوی، و کلیپ از انگلیسی به زبان ما راه یافتهاند.) فارسی به جای واژه بیگانه ایمایش [1] به جای پانتومیم نمایشسَرا [2] به جای سالن تئاتر صورتک [3] به جای ماسک عنوانبندی [4] به جای تیتراژ تکّهفیلم [5] به جای کلیپ يادداشت [1] «ایمایش» کوتاهشدة «ایمانمایش» (= نمایشِ ایمایی) است؛ گونهای نمایش بدون گفتار و بیشتر همراه با موسیقی که در آن، بازیگران به یاریِ حرکت دست و اندام و حالتهای چهره، داستان یا موضوعی را پیش میبرند. (ایما، معنای «اشاره» دارد) [2] نمایش + سرا (= خانه): ساختمان یا تالاری که در آن نمایش اجرا میشود. [3] صورت + ـَک (پسوند همانندی): چهرهای ساختگی که چهرة اصلی را میپوشاند و در آن، روزنههایی برای چشم و دهان نهاده شده. بهجای ماسکی که برای پالایش گردوغبار و آلودگی به بینی و دهان میزنند، نیز میتوان از صورتک بهره گرفت. [4] فهرستی که در آغاز یا پایان فیلم یا برنامة تلویزیونی گنجانده میشود و دربرداندة نامهای بازیگران و کسانی است که در آمادهسازیِ فیلم یا برنامه همکاری داشتهاند. [5] «تکّهفیلم» (= تکّة فیلم) قطعهای است کوتاه از فیلم یا نوار ویدئویی. فرهنگستان برای «موزیکویدئو» یا «ویدئوکلیپ» (تصویرهای همراه با قطعة موسیقی) «نماهنگ» را ساخته است. __________________________________________________ _ این واژههای بجز واژة میانی ـ برابرنهادهای فرهنگستان زبان و ادب فارسی برای واژگان بیگانه در زمینة دانشهای نظامی هستند. (ازینمیانْ مانور، از فرانسوی، دفاع از عربی و دیگر واژهها از انگلیسی به زبان ما راه یافتهاند.) فارسی به جای واژة بیگانه بالگرد [1] به جای هلیکوپتر هواناو [2] به جای هاورکرافت پدافند [3] به جای دفـاع تکاور [4] به جای کماندو رزمایش [5] به جای مانـور يادداشت [1] هلیکوپتر از پیوند دو واژه با ریشة یونانی ساخته شده: helix (مارپیچ) + pter (بال) = آنچه دارای بالی با حرکت مارپیچ است. در برابر هلیکوپتر، نخست واژة «چرخبال» (گویا از تاجیکی) در زبان فارسی گسترش یافت، اما فرهنگستان آن را نپذیرفت و به جایش «بالگَرد» را برگزید. بالگرد گذشته از نزدیکیِ ساختاری با هلیکوپتر، از دیدِ علمی نیز درست است؛ زیرا کارکرد پرّة بالگرد، مانند بال در هواپیماست. [2] هوا + ناو: ناوِ هوایی. شناوری دارای بالشتکی از هوا که با فشار پایینسوی هوا، خود را در فاصلة کمی از سطح آب یا زمین نگه میدارد. [3] پدافند را ـ در کنار واژههایی مانند «تک» و «پاتک» (= حمله و ضدّحمله، بنگرید: پانوشت۵) ـ گویا انجمن واژهسازیِ وزارت جنگ در سال ۱۳۰۳خ. و پیش از پایهگذاریِ فرهنگستان ساخته بوده است؛ پَد (= پاد، پیشوند بهمعنای ضد) + آفند (در فارسیِ کهن بهمعنای جنگ). در دانشهای نظامی، پدافندْ مجموعه جنگافزارها (مانند: پدافند هوایی) یا روشهایی است که برای دفع حملة دشمن به کار میرود. [4] سرباز یا درجهداری که آموزشهای دشواری را گذرانده و برخوردار از ورزیدگیِ بدنی و تواناییِ روانی، آشنا با زندگی در شرایط دشوار و آماده برای انجام مأموریتهای ویژه است. تک + آور (= ور، پسوند): دونده/ حملهور، جنگاور. (تک یا تگ در فارسیِ دری بهمعنای «دو» بوده و در پهلوی بهمعنای «حمله» نیز کاربرد داشته و با attack انگلیسی همریشه است) از تکاور میتوان بهجای «رِنجر» نیز بهره گرفت. [5] کوتاهشدة «رزمآزمایش» __________________________________________________ این واژههای بجز گالری ـ برابرنهادهای فرهنگستان زبان و ادب فارسی برای واژگان بیگانه در زمینة هنرهای تجسّمی هستند. (گالری، مینیاتور، کلاژ، پرتره از فرانسوی، و گرافیک از انگلیسی به زبان ما راه یافتهاند.) فارسی به جای واژه بیگانه نگارخانه [1] به جای گالری خُردنگاره [2] به جای مینیاتور نگاشتار [3] به جای گرافیک تکچهره [4] به جای پُرتره چَسبانه [5] به جای کُلاژ يادداشت [1] جایگاه نمایش آثار هنری مانند نقاشی، خوشنویسی، شوخنگاره (= مینیاتور) و عکاسی. (نگار بهمعنای نقش و تصویر است.) [2] گونهای نقاشیِ رایج در کشورهای خاوری بهویژه ایران که بیشتر در مصورسازیِ کتابهای ادبی کاربرد دارد و در آن، چهرهها و تصویرها خرد و ظریف کشیده میشوند. فرهنگستان بهجای مینیاتور در حالت مصدری، واژة «نگارگری» (=کشیدن مینیاتور) و در برابر «مینیاتوریست»، واژة «نگارگر» را برگزیده است. شگفتا که شرکت سایپا، بر خودروی نوساختة یکسره ایرانیِ خود، با افتخار نامِ سراسر بیگانة مینیاتور را نهاده است! [3] نگاشتار، از نگاشت (بن گذشتة نگاشتن= نقشکردن) + ار (پسوند کنشپذیری) ساخته شده و هنر ترسیم نقش است برای اعلانهای تبلیغی، نشانها و روی جلد کتابها. واژة »نگاشتارگر» برگزیدة فرهنگستان بهجای «گرافیست» است. [4] بازنماییِ چهره یا نیمتنه یا شکل کامل کسی بهتنهایی. [5] اثری هنری که با چسباندن تکّههای گوناگون بهجای شکلهایی که باید طراحی یا نقاشی شوند، پدید میآید. فرهنگستان برای کلاژ در معنای مصدری (= ساختِ کلاژ)، واژة «چسبانهکاری» را برگزیده است. __________________________________________________ __ این واژههای برابرنهادهای فرهنگستان زبان و ادب فارسی برای واژگان بیگانة همگانی هستند. (دراینمیانْ سوئیت، دکور، ماکت و کادر از فرانسوی، و پارتیشن از انگلیسی به زبان ما راه یافتهاند.) فارسی به جای واژه بیگانه سَراچه [1] به جای سوئیت آرایه [2] به جای دکور دیوارک [3] به جای پارتیشِن نمونک [4] به جای ماکت پیرابَند [5] به جای کادر يادداشت [1] سرا (خانه) + چه (پسوند کوچکی): اتاقی بزرگ دارای آشپزخانة باز و گرمابه و دستشویی که برای زندگیِ ساده و آسان آماده شده است. [2] آرا (بن اکنون از مصدر آراستن) + ـه (پسوند مصدری) = آرایش؛ مجموعة ابزار و اثاثی که برای آرایش جایی به کار میرود. فرهنگستان در برابر «دکوراتور» (= کسی که جایی یا چیزی را تزیین کند) واژة «آرایهگر» را برگزیده است. [3] دیوار + ـَک (پسوند کوچکی یا همانندی): دیواری پایدار و نازک که اتاقی بزرگ را به بخشهای کوچکتر تقسیم میکند. [4] نمونه + ـَک (پسوند کوچکی): نمونهای کوچک از ابزار، دستگاه یا ساختمان برای ارزیابی یا نمایش. [5] پیرابند کوتاهشدة «پیرامونبند» است. کادر بهمعنای خط یا خطهایی است که دورتادور چیزی را میگیرد و محدودة آن را نشان میدهد؛ نیز در معنای چهارچوبی از فلز یا چوب است که پیرامون آینه، قاب و مانند آن قرار میگیرد. فرهنگستان برای کادر (گروهی دربردارندة متخصّصان در یک زمینه) واژة «پایْوَران» را ساخته است که بهشکل «پایوَر» کاربرد یافته. __________________________________________________ واژههای این هفته برابرنهادهایی برای واژگان بیگانة همگانی است. (کنترل از فرانسوی، چک و کنسل از انگلیسی، و عزل و تخمین از عربی به زبان ما راه یافتهاند.) فارسی به جای واژة بیگانه بررسی کردن [1] به جای چک کردن بههمخوردن [2] به جای کنسل شدن مَهار کردن [3] به جای کنترل کردن برکناری [4] به جای عزل برآورد [5] به جای تخمین يادداشت [1] چک کردن، برگرفته از to check انگلیسی است، امّا cheque (= چک بانکی) واژهای فارسی بوده که به شکل «چَک» و بهمعنای «قبض رسید، سند» در زبان کهن ما کاربرد داشته و از آنجا به زبانهای فرانسوی و انگلیسی رفته است. [2] به جای «کنسل کردن» باید از «بههمزدن» بهره گرفت. بهکارگیریِ «لغو شدن/ کردن» تنها در کاربردهای رسمی، پذیرفتنی است. [3] کنترل گاهی در معنای «در اختیار گرفتن چیزی یا بر چیزی چیرگی یافتن» به کار میرود و در این معنا باید به جای آن، از «مهار» بهره جست: دروازهبان بهخوبی توپ را مهار (=کنترل) کرد؛ مهارِ (= کنترل) خودرو در جادّههای برفی دشوار است؛ در برابر جملة «خودت را کنترل کن» میتوان این تعبیر ساده و رسای فارسی را بر زبان آورد: «خوددار باش». گاه کنترل در معنای «نظارت و مراقبت» کاربرد دارد؛ در اینگونه بافتها میتوان از واژة «پایش» (پا [بن اکنون از مصدر پاییدن] + ـِش [پسوند مصدری]) بهره برد: پایشِ سرعت، پایشِ نامحسوس. سرانجامْ در برخی ترکیبها بایسته است کنترل را با واژة «فرمان» جایگزین کرد؛ چنانکه فرهنگستان زبان و ادب فارسی به جای «ریموت کنترل» واژة «دورفرمان» را برگزیده است. (= [از] دور فرمان[دهنده]؛ ریموت در انگلیسی به معنای دور است.) [4] «برکنار شدن» به جای «عزل شدن» و «برکنار کردن» در برابر «عزل کردن» [5] گفتنِ اندازه یا بهای تقریبیِ چیزی.
__________________
More Than Race
More Than Tradition کوروش منصوری |
7 کاربر زیر از Salmani گرامی به خاطر نوشته ی مفیدش تشکر کرده اند | ||
![]() |
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان) | |
ابزارهای موضوع | جستجو در موضوع |
نحوه نمایش | |
|
|